English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 354 (3874 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
weave U درست کردن
weaves U درست کردن
shape U درست کردن
shapes U درست کردن
correct U درست کردن
correcting U درست کردن
corrects U درست کردن
manufacture U درست کردن
manufactured U درست کردن
manufactures U درست کردن
gulleys U درست کردن
gullies U درست کردن
gully U درست کردن
clean U درست کردن
cleaned U درست کردن
cleanest U درست کردن
cleans U درست کردن
make U درست کردن
makes U درست کردن
fettle U درست کردن
fabricate U درست کردن
fabricated U درست کردن
fabricates U درست کردن
fabricating U درست کردن
trim U درست کردن
trimmest U درست کردن
trims U درست کردن
concoct U درست کردن
concocted U درست کردن
concocting U درست کردن
concocts U درست کردن
build U درست کردن
buildings U درست کردن
builds U درست کردن
fashion U درست کردن
fashioned U درست کردن
fashioning U درست کردن
fashions U درست کردن
fix up U درست کردن
set in order U درست کردن
to cleanvp U درست کردن
to put to rights U درست کردن
indite U درست کردن
make up U درست کردن
redd U درست کردن
to fix up U درست کردن
to get up U درست کردن
to put in to shape U درست کردن
to sct aright U درست کردن
to set U درست کردن
to set in order U درست کردن
to set to rights U درست کردن
set right U درست کردن
adapt U درست کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
hard U که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
harder U که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
hardest U که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
scramble U املت درست کردن
scrambled U املت درست کردن
scrambles U املت درست کردن
scrambling U املت درست کردن
regulate U میزان کردن درست کردن
regulated U میزان کردن درست کردن
regulates U میزان کردن درست کردن
regulating U میزان کردن درست کردن
hedge U خاربست درست کردن
hedged U خاربست درست کردن
hedges U خاربست درست کردن
repair U درست کردن جبران کردن تعمیر
repaired U درست کردن جبران کردن تعمیر
junk U ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود
right U درست کردن اصلاح کردن
righted U درست کردن اصلاح کردن
righting U درست کردن اصلاح کردن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
vault U گنبد یاطاق درست کردن
vaults U گنبد یاطاق درست کردن
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
organises U تشکیلات دادن درست کردن
organising U تشکیلات دادن درست کردن
organize U تشکیلات دادن درست کردن
organizes U تشکیلات دادن درست کردن
organizing U تشکیلات دادن درست کردن
orthopaedic U مربوط بفن درست کردن اندامهای ناقص
roughcast U اجمالا درست کردن
devise U درست کردن اختراع کردن
devised U درست کردن اختراع کردن
devises U درست کردن اختراع کردن
devising U درست کردن اختراع کردن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
team U دسته درست کردن
teams U دسته درست کردن
authentication U استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
exact U تحمیل کردن بر درست
exacted U تحمیل کردن بر درست
exacts U تحمیل کردن بر درست
extemporised U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporises U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporising U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporize U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporized U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizes U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizing U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
recondition U دوباره درست کردن
reconditioned U دوباره درست کردن
reconditions U دوباره درست کردن
agree U ترتیب دادن درست کردن
agreeing U ترتیب دادن درست کردن
agrees U ترتیب دادن درست کردن
rig U با خدعه وفریب درست کردن
rigged U با خدعه وفریب درست کردن
rigs U با خدعه وفریب درست کردن
dress U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dress U درست کردن لباس
dresses U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dresses U درست کردن لباس
integrate U کامل کردن درست کردن
integrates U کامل کردن درست کردن
integrating U کامل کردن درست کردن
mend U مرمت کردن درست کردن
mend U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mended U مرمت کردن درست کردن
mended U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mends U مرمت کردن درست کردن
mends U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
emend U تصحیح کردن درست کردن
emended U تصحیح کردن درست کردن
emending U تصحیح کردن درست کردن
emends U تصحیح کردن درست کردن
compose U درست کردن تصنیف کردن
composes U درست کردن تصنیف کردن
sandwich U ساندویچ درست کردن ساندویچ
sandwiched U ساندویچ درست کردن ساندویچ
sandwiches U ساندویچ درست کردن ساندویچ
adapting U جور کردن درست کردن
adapts U جور کردن درست کردن
straighten U درست کردن مرتب کردن
straightened U درست کردن مرتب کردن
straightening U درست کردن مرتب کردن
straightens U درست کردن مرتب کردن
algebra U ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
railroad U پاپوش درست کردن
railroads U پاپوش درست کردن
frame U پاپوش درست کردن
rectified U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectifies U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectify U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
pond U حوض درست کردن
ponds U حوض درست کردن
Other Matches
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
to pattern out U ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
labourvt U بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
to riven laths U یا درست کردن
to erect into U درست کردن از
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
to adapt [to] U جور کردن [درست کردن ] [سازوار کردن] [به]
corn popping U درست کردن چس فیل
orthoepy U فن درست تلفظ کردن
manipulate U با دست درست کردن
manipulate U با استادی درست کردن
die sink U خزینه درست کردن
strike off U بی زحمت درست کردن
vint U درست کردن یا ریختن
re form U دوباره درست کردن
stage craft U فن درست کردن نمایش
To put things straight(right). U کارها را درست کردن
manipulates U با دست درست کردن
manipulates U با استادی درست کردن
manipulated U با دست درست کردن
manipulated U با استادی درست کردن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
dowel U میخچه درست کردن
to mill flour U ارد درست کردن
to weave a plot U دوزوکلک درست کردن
to make something U چیزی را درست کردن
to toss up U زود درست کردن
to word up U کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
blow down U بافوت درست کردن
image erection U درست کردن تصویر
To do up the room. U اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
to touch off U با شتاب درست کردن زودرسم کردن
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
orthopaedy U فن درست کردن انامهای ناقص
to check up U درست رسیدگی یاحساب کردن
to play up U درست و حسابی بازی کردن
he is blowing glass U شیشه را با فوت درست کردن
spell U املاء کردن درست نوشتن
spelled U املاء کردن درست نوشتن
to hammer out U ساختن بکوشش درست کردن
spells U املاء کردن درست نوشتن
to put up ones hair U مویاگیس خودرازنانه درست کردن
top a gap U رخنهای راگرفتن درست کردن
to put up U زنانه درست کردن جادادن
geometrize U با قواعد هندسی درست کردن
to frame someone U پاپوش درست کردن برای کسی
to set up somebody [for something] U پاپوش درست کردن برای کسی
to roll a huge snowball U گلوله بزرگی از برف درست کردن
To fake an oil – painting . U یک تابلوی نقاشی قلابی درست کردن
to spin out U امتداد دادن مفصلا درست کردن
to tick U کار کردن به نحوه ویژه یا درست
addled <adj.> U گیج و ناتوان در درست فکر کردن
melodramatist U کسیکه کارش درست کردن melodrama باشد
straight from the horse's mouth <idiom> U درست از خود شخص نقل قول کردن
fix U درست کردن پابرجا کردن
to make up U درست کردن تکمیل کردن
fixes U درست کردن پابرجا کردن
to tuck in a child U پتوی روی بچه را درست کردن [که سرما نخورد]
to tuck up a child [British E] U پتوی روی بچه را درست کردن [که سرما نخورد]
pullicate U پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود
osteoclasis U استخوان شکنی برای درست کردن اندان ناقص
to ran a person hard U کسیرا ازپشت سردنبال کردن درست پشت سرکسی دویدن
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
to walk the chalk U بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
boolean algebra U قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
redintegrate U دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
to lay down a rule U قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
equality U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except U تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
to piece out U تیکه تیکه درست کردن
authentic U درست
correct U درست
right as a trivet U درست
aright U درست
sock U درست
genuine U درست
straightforward U درست
inviolate U درست
Am I not right?dont you agree with me ? U درست می گه یا نه ؟
right as a trivet U تن درست
plain dealing U درست
veracious U درست
right as nails U درست
legitimately U درست
accurate U درست
proper <adj.> U درست
correcting U درست
real <adj.> U درست
incorrect U نا درست
true <adj.> U درست
corrects U درست
exact <adj.> U درست
accurate [correct] <adj.> U درست
truest U درست
truer U درست
true U درست
correct <adj.> U درست
straightest U درست
righting U درست
even U هم درست
perfect U درست
properly U درست
perfected U درست
perfecting U درست
perfects U درست
by the square U درست
by fits and starts U درست
valid U درست
proper U درست
clear U درست
right U درست
legitimate U درست
appropriate [for an occasion] <adj.> U درست
conscionable U درست
smack dab U درست
utilitarian [useful] <adj.> U درست
clearer U درست
well advised U درست
exact U درست
useful <adj.> U درست
exacted U درست
exacts U درست
suitable <adj.> U درست
purposive <adj.> U درست
purposeful <adj.> U درست
purpose-built <adj.> U درست
practical <adj.> U درست
practicable <adj.> U درست
functional <adj.> U درست
convenient <adj.> U درست
legitimated U درست
legitimates U درست
whole U درست
orthographically U درست
incorrupt U درست
out and out U درست
clearest U درست
clears U درست
orthodox U درست
straight U درست
indefectible U درست
righted U درست
entire U درست
integral U درست
out-and-out U درست
straighter U درست
Quite [so] ! U درست!
legitimating U درست
just U درست
exactly U درست
in a entireness of state U درست
in order U درست
dead against U درست مقابل
orthoepist U درست تلفظ کن
pointdovice U بسیار درست
fecit U درست کرده
point device U بسیار درست
correct response U پاسخ درست
genuine U حقیقی یا درست
to setting into shape U درست شدن
right answer U پاسخ درست
precedential U سابقه درست کن
sounds U درست بی عیب
valid U قانونی درست
divination U حدس درست
integral number U عدد درست
misapprehended U درست نفهمیدن
to the tick U درست درسروقت
dead astern U درست پاشنه
inexact U درست نشده
Recent search history Forum search
1Potential
1A hero can affect on the people.
1strong
1To be capable of quoting
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1Arousing
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1pedal pamping
1construed
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com